دلنوشته ای به مناسبت سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی
سحرگاه روز جمعه بود که خبر شهادتت همه جهان را پر کرد و هنوز عده زیادی از مردم ما در سایه امنیتی که ایجاد کرده و هدیه شان داده بودی، در خواب بودند که شنیدیم آرزویی که سالها داشتی، برایش دعا می کردی و از مادران و فرزندان شهداء می خواستی که آنها هم برایت دعا کنند مستجاب شد و به سوی عرش خدا پرواز کردی تا در جوار رحمت حق آرام گیری.
خبر رفتنت آنقدر جانکاه و غیرقابل باور بود که هنوز هم بعد از یک سال نمی توانیم باور کنیم که نیستی و دیگر لبخندهای زیبایت را نخواهیم دید.
یادمان نمی رود روزهایی که خیالمان راحت بود، چون مالک اشتر در کنارمان بود. بعد از رفتنت انگار دنیا به هم ریخت؛ مناسبت ها هم عوض شد و به حرمت دست های قطع شده ات، مردم هم دیگر به هم دست ندادند.
برای تشییع پیکر مطهرت همه ی مردم از زن و مرد و پیر و جوان در ایران و عراق حضور یافتند و بدن مطهرت را بر روی دستهایمان بلند کردیم و یک صدا و همنوا می گفتیم باید انتقام رفتنت را بگیریم، آن هم سخت.
رهبرمان که در نماز آنگونه اشک می ریخت، آتش دلمان را صد چندان کرد و فهیمدیم که مصیبت از آنچه فکر می کردیم عظیم تر است.
روز تشییع ات در کرمان غوغا بود و همه آمده بودند، فارغ از تقسیم بندی، همانگونه که دوست می داشتی کشور آنگونه باشد.
در کنار یاران شهیدت که آرام گرفتی، تازه شدی مأمن و مأوای دلهای عاشق. هر ساعت از شبانه روز که به گلزار شهدا می رویم، خیل جمعیت را در کنار مزار تو و همرزم عزیزت حسین پورجعفری می بینیم؛ گویی مغفوری، شیخ شعاعی، سیف الدینی و ... سالها منتظرت بودند تا بزمشان کامل شود و در محضر خدا هم یارانت را تنها نگذاری ...
دعایمان کن سردار. دعایمان کن که ما هم عاقبت بخیر بشویم.
همه دلتنگ تو هستیم...
این دلنوشته از آقای دکتر محمدمهدی زاهدی نماینده مردم شریف کرمان و راور است.
ورود به سیستم
ارسال پیغام
نکته : شماره ثبت, شماره رکورد و یا هر داده ورودی که باعث بروز خطا شده است را در متن بازخورد ارسال نمایید.